به گزارش پایگاه خبری انصارحزبالله،هفتهنامه یالثاراتالحسین(ع) در ستون سیاست به روایت همولایتی نوشت:
نقد و شلاق
دوتن
از عکاسان قزويني با شکايت مشاور فرهنگي استاندار به دادگاه احضار و جمعا
به ۷۵ ضربه شلاق محکوم شدند. مشاور فرهنگي استاندار از اين دو روزنامهنگار
و عکاس به دليل نوشتن يادداشت مطبوعاتي شکايت کرده بود. اين دو نفر در
يادداشت خود کتاب جناب مشاور را نقد کردهبودند. (نشريه روزان، ۲۵/۵/۹۳)
* براين اساس نرخ مجازات بابت نقد مقامات دولت اعتدال به شرح زير اعلام شد:
۱- نقد گربه بخشدار سياه تپه: ۱۲ ضربه شلاق
۲- اهانت به قاطر پدر بزرگ آبدارچي وزارت رفاه: ۲۸ضربه شلاق + يک ماه زندان
۳- نقد عملکرد مشاور سياسي فرماندار سفلي: ۱۵ ضربه شلاق + ۱۰۰ هزار ريال جريمه نقدي
۴- نقد استاندار قزوين: ۱۲۵ ضربه شلاق
۵-
افشاي سوء عملکرد وزير ارشاد: توقيف نشريه + ۵۵۰ ضربه شلاق (در دو نوبت) +
۴ سال زندان در نقاط بد آب و هوا + ۴۵۷ هزار تومان جريمه نقدي
۶- نوشتن يادداشت اعتراضآميز در خصوص کيفيت رانندگي يکي از همراهان رئيسجمهور: ۱۲۰۰ ضربه شلاق (در يک نوبت) + تبعيد به جهنم
۷-
زبانم لال نقد عملکرد رياست محترم جمهوري جناب آقاي دکتر روحاني: ابطال
شناسنامه + توقيف کامل اموال متهم و بستگان درجه ۱ او + تبعيد مادامالعمر
به جهنم + شنيدن روزانه سخنان رياست محترم جمهور درباره استقبال دولت تدبير
و اميد از نقد.
بیخیالی بابک!
سلطانی(نماینده
مجلس): بابک زنجانی در حال حاضر از همه بیخیالتر است! او به صورت مداوم
همه را از دولت تا قوه قضائیه بازی میدهد! پولهای بیتالمال دست زنجانی
بوده و امروز دست ملت از این پولها کوتاه است.(نشریه ۹ دی ۲۶/۵/۹۳)
* چرا بابک جان این قدر بیخیال است و همه را بازی میدهد؟
۱- چون همین الان اراده کند مملکت را میخرد و سندش را به نام خود میکند!
۲- چون کسی (نه دولتی، نه مجلسي، نه عدلیهای)، جرئت «تو» گفتن به او را ندارد!
۳- چون بابک جرمی مرتکب نشده که خیالی داشته باشد! اگر مجرم است چرا کسی از او شکایت نکرده؟
۴- چون پول دارد لذا میتواند سر سبیل شاه بنشیند و نقاره بزند!
* صحنههایی از بازجویی بابک زنجانی توسط عدلیه:
بازجو: بابک جان! عزیزم! نورچشمم! جان من بگو اموالت کجاست؟
بابک:
اموالم؟ اگه ميتونید برید پیداشون کنید! در ضمن من ناهار جوجه دوست
ندارم! اگه قراره دوباره کباب برام بیارین زنگ بزنم از رستوران ماکسیم
پاریس برام غذا بیارن! در ضمن همه بچههای زندون هم مهمون من باشن، پیتزا
براشون سفارش بدم!
بازجو: بابک جون! هرچی گشتیم پیدا نکردیم! خدا رو
خوش نمیاد! بگو دیگه! همون قدر که نفت بردی، همون قدر توقیف میکنیم! من
سبیلم رو گرو میذارم که یه قرون بیشتر توقیف نکنیم!
بابک: سر وقت! فعلا برای امروز بسه! خوابم میاد! برو هر وقت حال داشتم بیا بازجویی! اگر هم نیای بهتر! برو که اصلا خوشم نیومد!
* یک شوخي اساسی:
چرا بابک به عنوان مفسد فی الارض محاکمه و اعدام نمیشود؟
اگر
خطر مرگ را بالای سرش ببیند آن وقت همکاری خواهد کرد! وقتی میداند کسی
کاری به کارش ندارد در زندان استراحت میکند تا بیتالمال را که بالا کشیده
هضم شود! فردا هم آزاد میشود و میرود همان خارج و با پول نفت بیتالمال
حالش را میبرد و دعایش را به جان عمو محمود و اسفندیارجان و بقیه دوستان
عزیزش میکند!
ظاهرا دوستان دولت و عدلیه توقع دارند بابک یک دفعه توبه
کار شده و بیاید فهرست همه اموالش را دو دستی و تایپ شده روی میز بازجویش
بگذارد! حتی دزدهای خوردهپا هم اگر نوازشهای اولیه نباشد لب وا نمیکنند،
چه رسد به غولها و شاه دزدهایی مثل بابک!
چند کلمه از مادر عروس
اصولاً
مادر عروس جز تعريف از دخترش کار ديگري ندارد! اگر مادر عروس از هنرها و
مزاياي دخترش براي بقيه نگويد، توقع داريد چه کسي اين وظيفه خطير را بر
عهده بگيرد؟
در همين راستا اگر دولت يازدهم را عروس فرض کنيم (بلا
نسبت عروس، دور از جان دولت يازدهم! ) يکي مثل صادق زيباکلام اگر مادر بزرگ
عروس نباشد، حکماً مادر عروس محسوب ميشود! هرچه باشد جناب ايشان سالهاست
با آقاي هاشمي حشر و نشر دارد و شما هم لابد نسبت آقاي هاشمي و دولت يازدهم
را ميدانيد! پس چند کلمه هم بشنويم از مادر عروس: «متاسفانه بسياري از
افراد نزديک به روحاني افرادي متکبر و جاهطلبند که حضورشان بيش از آن که
بار دولت را سبک کند آن را سنگينتر کرده و با اعمال و رفتارشان باعث ريزش
هواداران دولت شدهاند. آقايان همراه رئيس جمهور دوست دارند قمپز در کنند
که در مکتب نياوران «اعتدال» را پايهگذاري کردهاند. حرفهايي که برخي
همراهان روحاني مطرح ميکنند از جنس حرفهاي احمدينژادي است» (سياست روز
۶/۵/۹۳)
* وقتي مادر عروس اين جوري از دخترش تعريف ميکند، طبيعي است که خواهرشوهر و مادرشوهر جاري درباره عروس چه بايد بگويند!
* راهنمايي: در مثال فوق «جاري» معادل حزب مشارکت، مادرشوهر معادل جناح سنتي ها و خواهر شوهر معادل جبهه پايداري فرض شده است!
نوکر اجنبي، حقوق داخلي
سقوط مکرر هواپيما در کشور ناشي از مشکلاتي است که در سطح روابط بينالملل با دنيا ايجاد کرديم! (نشريه روزان، ۲۳/۵/۹۳)
اگر
واژهاي به اسم نوکر يا غلام يا برده شنيدهايد اما معنا و مفهوم آن را
درک نکردهايد جمله بالا را بخوانيد! اين جمله را يک موجودي بيان کرده که
همهجانبه نوکر خانهزاد و غلام حلقه به گوش اجنبي بوده و هست ولي حقوقش را
از دانشگاههاي ايران ميگيرد!
دقت بفرماييد اين جناب نوکر
نميفرمايد که آمريکا برخلاف قوانين و توافقات بينالمللي در خصوص لزوم
امنيت پروازهاي مسافربري، کشورمان را در زمينه خريد هواپيما و تامين قطعات
آن تحريم کرده، بلکه ميگويد ما در دنيا مشکلاتي ايجاد کرديم که بابت آن
تحريم شديم (يعني آمريکا حق داشته ما را تحريم کند چون ما مشکل ايجاد
کردهايم! آن هم براي دنيا!) و هواپيماهاي ما به دليل همين تحريمها سقوط
ميکنند!
خدا وکيلي سخنگوي وزارت خارجه آمريکا اين قدر به نفع آمريکا حرف نزده و نخواهد زد!
«آشناي» روحاني
حسامالدين
«مشاور فرهنگي روحاني»: دولت روحاني بهار در پس زمستان ۲۰ ساله بود. حسام
جان! از اينکه پس از مدتها بلاتکليفي بالاخره مسئوليت و جايگاه شما مشخص و
معلوم شد، خوشحاليم.
شرح «آشناي» روحاني
حسامالدين
آشنا(مشاور فرهنگي حسن روحاني): دولت روحاني بهاري بود که پشت زمستان
مانده بود. زمستاني که خيلي طولاني شده بود. براي من ۱۶ سال يا بين ۱۲ تا
۱۶ سال بود. به جرئت ميگويم بيست سال!
*شرح: گوينده در اين عبارت
تاکيد داشته که بين ۱۲ تا ۱۶ سال احساس سرما ميکرده (شايد به همين دليل
است که ايشان معمولا کت ميپوشند!) اما در پايان با قاطعيت نتيجهگيري کرده
که ۲۰ سال زمستان بوده! (به اين تکنيک در رياضيات «گرد کردن» ميگويند!
مثلا وقتي قيمت جنسي ۲۲۲۱ تومان بشود فروشنده عدد را گرد ميکند و ميگويد
۲۵۰۰ تومان خيرش را ببيني! هيچ وقت هم نميگويد ۲۲۰۰ تومان! يعني هميشه يک
طرفه «گرد»ميشود! ايشان هم از ۱۲ شروع کرده و به ۲۰ ختم کرده!
انشاءالله خيرش را ببيند!)
* باز هم جناب «آشنا»: دولت روحاني مشايي ندارد. رحيمي هم ندارد.
شرح:
البته که مشايي ندارد! چون بهترش را دارد! شيکترش را دارد! «آشنا»ترش را
دارد! از «رحيمي» جذابترش را دارد! کسي که اين همه دارايي دارد ديگر نيازي
به مشايي و رحيمي ندارد!
* مجدداً جناب مشاور فرهنگي: کافي بود
شما از «دور» به ۸ نفر نامزدهاي انتخابات ۹۲ نگاه کنيد؛ معلوم بود چه کسي
لياقت رئيس جمهوري دارد!
* شرح: اين «دور» جايي است که «فاميلش» مشهور است! همان جايي که «فاميل» پرورش ميدهد!
اگر
با هماهنگي «فاميل» به «دور» برويد و از آنجا به نامزدهاي انتخابات ۹۲
نگاه کنید (يعني اگر بر ديده مجنون نشيني!) آن گاه متوجه ميشويد که چه کسي
لايق رياست جمهوري است (به غير از خوبي ليلي نبيني!) شايد به همين دليل
است که فاميل «دور» هم متوجه شد چه کسي لايق است اما پسر عمه زا، جيگر،
آقاي همساده و حتي شخصيتهايي مثل پسر خاله و کلاه قرمزي نتوانستند تشخيص
درستي بدهند!
* آقاي آشنا: هيچ وقت پايم را در ستاد انتخاباتي آقاي روحاني نگذاشتم! بلکه به منزل ايشان ميرفتم!
آقاي
روحاني به بينش، ظرفيت و لياقتي نياز داشته که جناب مشاور از باب شکسته
نفسي خود را فاقد آن موارد دانسته فلذا به منزل آقاي روحاني ميرفته و
دورهمي مشاوره ميداده است! در مجموع آنهايي که لياقت ورود به ستاد را
داشتند الان هيچي نباشند وزيرند!
* جناب مشاور فرهنگي: دولت يازدهم
دولت بي پرده اي است. هر چند مذاکرات هستهاي پشت پرده صورت ميگيرد و در
حوزههاي امنيتي هم قاعدتا پرده وجود دارد!
* شرح: قرار است جناب
مشاور پژوهشي در باب دولت يازدهم و پرده انجام بدهند اما خلاصه کلام اين
است که دولت پرده ندارد! چون همه بودجه خريد پرده را دولتهاي نهم و دهم دور
ريخته و حيف و ميل کردهاند! از طرف ديگر يک جاهايي که بايد پرده داشته
باشد فاقد پرده است و اين بيپردگي بابت عدم اقناع دولت نسبت به رنگ و مدل
پرده است!
از يک طرف خانم شهيندخت (مشاور رئيس جمهور در امور زنان!) به
پردههاي قهوهاي و کرم والاندار معتقد است حال آن که خانم ابتکار
پردههاي سبز را دوست دارد! خود آقاي روحاني قائل به پرده نيست و آقاي
مشاور پرده لوردراپه دوست دارد! آقاي نوبخت پولي براي خريد پرده ندارد و
آقاي ظريف معتقد است پرده هم از موارد تحريم است و امکان خريد آن وجود
ندارد!
* جمعبندي نهايي: حضرت آقاي مشاور! قبول داريم که وظيفه
مشاور زدن حرفهايي درباره بهار و زمستان و اين جور چيزهاست! اين هم قبول که
نديم بايد چيزي بگويد که سلطان را خوش آيد! بالاخره بايد حقوق يک مشاور
حلال باشد! آن هم از نوع فرهنگياش! حالا چهار نفر هم مطلب را به حساب
پاچهخواري بگذارند! ميفرستيمشان به جهنم مشکل حل ميشود!
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: